محل درج تبلیغات متنی فالو

اول چت ماهور چت | اول چت شیراز چت | اول چت اول چت | چت روم چت روم | اول چت چت روم | اول چت ویناز چت | اول چت گلشن چت | اول چت کاکو چت | اول چت نارنج چت | اول چت مهسان چت | اول چت محبوب چت | اول چت ماه چت | اول چت چت روم | اول چت پارسی چت | اول چت چت روم | اول چت چت روم | اول چت چت روم | اول چت چت روم | اول چت دخی چت | اول چت چت روم | اول چت چت روم | اول چت لوکس چت | اول چت دریا چت | اول چت چت روم | اول چت چت روم | اول چت چت روم | اول چت چت روم | اول چت میو چت | اول چت فاز چت | اول چت سوسن چت | اول چت پیام چت | اول چت سوا چت | اول چت دیجی چت | اول چت عقل چت | اول چت اوابلاگ چت | اول چت اوا بلاگ | اول چت یواشکی چت | اول چت فشن چت | اول چت جلوه چت | اول چت گلین چت | اول چت عامو چت | اول چت ویراژ چت | اول چت یخ گل چت | اول چت وراج چت | اول چت نیکو چت | اول چت مافی چت | اول چت خاموش چت هکس موزیک | اول چت ققنوس چت | اول چت چت روم | اول چت بک لینک چت روم مایا چت | اول چت تب چت | اول چت لاین چت | اول چت افلوس چت | اول چت نکس وان چت | اول چت مکس چت | اول چت عسل چت | اول چت لوکس چت | اول چت چت روم | اول چت پاپیون چت | اول چت چت روم | اول چت صدف چت | اول چت گپ شیراز | اول چت چت روم | اول چت شلوغ چت | اول چت چت روم | اول چت بلور چت | اول چت الیسا چت | اول چت نیایش چت | اول چت شلوغ چت شلوغ چت | اول چت مهسا چت | اول چت میس چت | اول چت مکس چت | اول چت لوسی چت | اول چت شیراز چت اسنپ چت | اول چت چت روم | اول چت کوین چت | اول چت تالاب چت | اول چت شیپور چت | اول چت برا تو | اول چت لطیفه چت | اول چت شگفت چت | اول چت نامینو چت | اول چت کودک چت | اول چت کیوسک چت | اول چت پارسی جو چت وردپرس چت گلکسی نوگل چت نوگل اسکریپت چت میهن چت سایفون چت لنز چت تجارت چت ژابیز چت اس و پاس چت مهسان چت شلوغ چت خاطره چت شلوغ چت الکسیس چت چت روم | اول چت دهکده چت شما چت چت روم | اول چت رمان چت روم | اول چت چت روم چت چتروم چت روم فارسی چت فارسی شلوغ چت
نوشته شده توسط : سحر ناز

من  لواشک و آلوچه و چیپس و پفک با بستنی دوست دارم .



:: بازدید از این مطلب : 106
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 30 مرداد 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سحر ناز

 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 107
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 30 مرداد 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سحر ناز

 

استقلالی ها پرچم ها بالا.

 



:: بازدید از این مطلب : 156
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 30 مرداد 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سحر ناز
امروز صبح بعد از مدت ها تصمیم گرفتم

 

برم ورزش کنم.

 

تیشرت نارنجیمو پوشیدم و زدم بیرون.

 

وحالا توجه شما و به تیکه های ملت غیور جلب میکنم:

 

نارنگی!کجا میری؟

 

پرتقال!بدو تا نخوردمت!

 

هویج!مگه خرگوش دنبالت کرده؟

 

ته سیگار!

 

رفتگر!برو ۹شب بیا بابا!

 

چی توز موتوری!

 

سن ایچ و دیگر هیچ!

 

لینا توپی!انقد جون نده بابا!

 

اسمارتیز!بقیه دوستات کجان؟

 

بچه ها بچه ها....گارفیلد!



:: بازدید از این مطلب : 110
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 30 مرداد 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سحر ناز
غم‌انگیزترین ماجرا همین قصه جدایى آدمیزاد از رختخوابه

 

 

بخصوص اگه مجبور باشى در یک صبح سرد و بى‌روح پاییزى خونه رو ترک کنى.

 

اشک آدمو در میاره لامصبشِکـْـلـَکْ هآے خآنومے



:: بازدید از این مطلب : 114
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 30 مرداد 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سحر ناز

نمونه ای از عکسایی که داخل ادامه مطلب؟؟!!



:: بازدید از این مطلب : 98
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 30 مرداد 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سحر ناز

 

مثبت ۱۸ نرید ادامه



:: بازدید از این مطلب : 113
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 30 مرداد 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سحر ناز

باز آمد بوی گند مدرسه

 

بوی شیطونی راه مدرسه

 

 

بوی ماه مهر‌‌ ماه چرت و پرت

 

 

بوی پرسش های خشک مدرسه

 

 

باز میبینم ز چشم بچه ها

 

 

گریه هایی در کلاس هندسه

 

 

بوی امتحان راخواهم شنید

 

 

 

از نگاه خشم بار مدرسه

 

 

cry 2cry 2cry 2cry 2cry 2cry 2cry 2cry 2cry 2cry 2

 

 

چشماتو ببند و اون لحظه ای رو به خاطر بیار که آخرین امتحان رو تموم

 

 کردی و برگه رو دادی به مراقب و با یه حس خَلاصی داری میای سمت

 

خونه و واسه تابستون نقشه میکشی و هزارتا رویا …

 

     هووووی عمو کجایی ؟ جلوی پاتو نگاه کن ؛ فردا باید بری مدرسه …

 

cry 2cry 2cry 2cry 2cry 2cry 2cry 2cry 2cry 2cry 2

 

 

شروع مصیبت بار مدارس را به شما دانش آموزان بدبخت تسلیت میگویم.

 

cry 2cry 2cry 2cry 2cry 2cry 2cry 2cry 2cry 2cry 2

 

 

خوب همونطور که ملاحضه کردید تا کمتر از 3 روز دیگه

 

باید با:

 

بیدار موندن تا ساعت 3 نصفه شب

 

بیرون رفتن های پی در پی

 

مسافرت های یه ماهه

 

خوردن و خوابیدن

 

بیدارشدن ساعت2بعد از ظهر

 

و.......

 

   خدافظی کنیم

cry 2cry 2cry 2cry 2cry 2cry 2cry 2cry 2cry 2cry 2

 

خوب اصلا انتظار نداشتم تابستون بهم خیانت کنه و انقد زود

 

     بساتشو جمع کنه بره:aah:

 

 

ولی دیگه تموم شد  از  فردا باید 6 صبح بیدارشم

 

 

        و تو این هوای سرد خونه رو ترک کنم:cold:

 

 

 

البته یه جورایی هم  دوس دارم برم مدرسه

 

 

    فقط همون روز اول که درس نداریم:p332:

 

cry 2cry 2cry 2cry 2cry 2cry 2cry 2cry 2cry 2cry 2

 

واین آخرین پست تا آخر ماه گند و مزخرف مهره

 

 

 

غروب ترسناک 31  شهریور.

 

 

 

 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 107
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 30 مرداد 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سحر ناز

سلام به همه ی بچه های این وب

 

اومدم اما خبرای خوبی نیاوردم

 

میخواستم بهتون بگمکه این وب دیگه آپ نمیشه

 

یعنی حالا حالا ها آپ نمیشه

 

میدونم خیلی ناراحت شدید ولی من از شما بدترم

 

من که بودم ماشالا ماشلا که نظر نمیدادید

 

حالا که رفتم یه نظری بدید دلم شاد شه

 

اگه میخواید حال الانمو بدونید:

زبانکده محصل        زبانکده محصل       زبانکده محصل         زبانکده محصل

 

 

 

 

..................................................................................................................................................

بعدا نوشت:دیگه هیشکیرو نمیلینکم



:: بازدید از این مطلب : 126
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 30 مرداد 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سحر ناز
میدونی افریقایی ها ب جواراب مشکی چی میگن ???

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

جوراب رنگ پا



:: بازدید از این مطلب : 109
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 30 مرداد 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سحر ناز

To go for a vacation to some pretty place.

براي مسافرت به يك جاي خوشگل بري

 

To listen to your favorite song in the radio.

به آهنگ مورد علاقت از راديو گوش بدي

 

To go to bed and to listen while it rains outside.

به رختخواب بري و به صداي بارش بارون گوش بدي

 

To leave the Shower and find that

the towel is warm

از حموم كه اومدي بيرون ببيني حو له ات گرمه !

 

To clear your last exam.

آخرين امتحانت رو پاس كني

 

To receive a call from someone, you don't see a

lot, but you want to.

كسي كه معمولا زياد نمي بينيش ولي دلت

مي خواد ببينيش بهت تلفن كنه

 

To find money in a pant that you haven't used

since last year.

توي شلواري كه تو سال گذشته ازش استفاده

نمي كردي پول پيدا كني

 

To laugh at yourself looking at mirror, making

faces.

براي خودت تو آينه شكلك در بياري و

بهش بخندي !!!

 

Calls at midnight that last for hours.

تلفن نيمه شب داشته باشي كه ساعتها هم

طول بكشه

 

To laugh without a reason.

بدون دليل بخندي

 

To accidentally hear somebody say something good

about you.

بطور تصادفي بشنوي كه يك نفر داره

از شما تعريف مي كنه

 

To wake up and realize it is still possible to sleep

for a couple of hours.

از خواب پاشي و ببيني كه چند ساعت ديگه

هم مي توني بخوابي !(من که اینو خیلی دوست دارم)

 

To hear a song that makes you remember a special

person.

آهنگي رو گوش كني كه شخص خاصي رو به ياد شما

مي ياره

 

To be part of a team.

عضو يك تيم باشي

 

To watch the sunset from the hill top.

از بالاي تپه به غروب خورشيد نگاه كني

 

 

To feel butterflies!

In the stomach every time

that you see that person.

وقتي "اونو" ميبيني دلت هري

بريزه پايين !

 

To pass time with

your best friends.

لحظات خوبي رو با دوستانت سپري كني

 

To see people that you like, feeling happy

.كساني رو كه دوستشون داري رو خوشحال ببيني

 

See an old friend again and to feel that the things

have not changed.

يه دوست قديمي رو دوباره ببينيد و

ببينيد كه فرقي نكرده

 

To take an evening walk along the beach.

عصر كه شد كنار ساحل قدم بزني

 

To have somebody tell you that he/she loves you.

يكي رو داشته باشي كه بدونيد دوستت داره

 

remembering stupid

things done with stupid friends.

To laugh .......laugh. ........and laugh ......

يادت بياد كه دوستاي احمقت چه كارهاي

احمقانه اي كردند و بخندي

و بخندي و ....... باز هم بخندي

 

These are the best moments of life....

اينها بهترين لحظه‌هاي زندگي هستند

 

Let us learn to cherish them.

قدرشون رو بدونيم

 

 

"Life is not a problem to be solved, but a gift to be enjoyed"

زندگي يك هديه است كه بايد ازش لذت برد

نه مشكلي كه بايد حلش کرد

 

 

چاپلين مي گويد :

وقتي

زندگي 100 دليل براي گريه كردن

به تو نشون ميده

تو 1000 دليل براي خنديدن

به اون نشون بده ممنونم

 

 



:: برچسب‌ها: بهترین لحظات زندگی , چارلی چاپلین , بهترینن لحظه زندگی از نگاه چارلی چاپلین ,
:: بازدید از این مطلب : 111
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 22 مرداد 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سحر ناز
پسر: عشقم شرط بندی کنیم.
دختر: باشه عزیزم ... بکنیم ...
پسر: تو نمی تونی 24 ساعت بدون من بمونی ...
دختر: میتونم ...
پسر: می بینیم ..
24 ساعت شروع می شه و دختر از سرطان عشقش و اینکه خیلی زود قراره بمیره خبر نداشته ...
24 ساعت تموم می شه و دختر میره جلوی در خونه ی پسر..در می زنه
ولی کسی در رو باز نمی کنه ... داخل خونه می شه و پسر رو می بینه که
روی مبل دراز کشیده و روش یه یادداشت هست ...
یادداشت: 24 ساعت بدون من موندی ... یه عمر هم بدون من می تونی
وبلاگ عشق من ... بمونی دوستت دارم ....: ((


:: برچسب‌ها: 24 ساعت , دختر و پسر , رابطه دختر و پسر در 24 ساعت , جدید ترین مطلب از دختر و پسر ,
:: بازدید از این مطلب : 108
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 22 مرداد 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سحر ناز
آرزو میکنم تو جیب لباست پول پیدا کنی


آرزو میکنم یه موزیکی که خیلی وقته دنبالشی و هیچ اسمی ازش نمیدونی رو یهو یه


جای پیدا کنی


آرزو میکنم وقتی دارن ازت تعریف می کنن اتفاقی رد بشی و بشنوی


آرزو میکنم اونقد بخندی که از چشات اشک بیاد


آرزو می کنم یه بویی که باهاش خیلی خاطره های خوب داری رو یه جا به مشامت


بخوره


آرزو میکنم وقتی حواست نیس سرتو بالا بیاری رو ببینی یکی که خیلی دوسش داری


رو ببینی که داره با لبخند و یه حس مثبت بهت نگاه میکنه


آرزو می کنم یه چیزی که کوچیکه ولی فکر نمیکردی حالا حالاها داشته باشیش یا


اتفاق بیوفته رو بدست بیاری


این آرزو ها خیلی کوچیکن ولی خیلی لذت بخشن


امیدوارم بهشون برسین



:: برچسب‌ها: آرزو , آرزو کردن , بهترین آرزو , آرزو های جدید ,
:: بازدید از این مطلب : 138
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 22 مرداد 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سحر ناز

دوستان سلام .

 

 

دهه نودی در راه است

خخخخخخخخخخخ
 
عمو بورنج (پورنگ) عربستانی !
مجریان برنامه کودک عربستان Wackosmiley

وقتی خیار روی بوته اشه و ریزه، میزارنش توی این جای نوشابه ها و اونجا بزرگ میشه بعد که اینقد شد از بوته اش جداش می کنن

 

 

تقلید

 
 
 
من ولی دوسش دارم این اهنگرو
 

مامانا فرشته های روی زمینن Heart

ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ :ﭘﺎﺷﻮ ﺑﯿﺎ ﺷﺎﻡ ﺑﺨﻮر
- ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺭﻡ …
ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ : ﺑﺎﺷﻪ ﻧﺨﻮﺭ !
ﺩﻭﺩﻗﯿﻘﻪ ﺑﻌﺪ : ﻧﺨﻮﺭ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﮐﺠﺎ ﺭﻭ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ !
ﺳﻪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺑﻌﺪ : ﻧﺨﻮﺭ ﻓﺸﺎﺭﺕ ﺑﯿﻔﺘﻪ ﺿﻌﻒ ﮐﻨﯽ !
ﭼﻬﺎﺭ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺑﻌﺪ : ﻧﺨﻮﺭ ﺍﺯ ﮔﺸﻨﮕﯽ ﺑﻤﯿﺮﯼ؛ ﺷﮑﻞ ﺍﺳﮑﻠﺖ ﺷﺪﯼ ﺍﺯ ﺑﺲ ﻏﺬﺍ ﻧﻤﯿﺨﻮﺭﯼ !..
ﻫﻤﺶ ﻣﻨﻮ ﺩِﻕ ﺑﺪﻩ … ﺑﯿـــــــــــــﺎ ﮐﻮﻭﻭﻓﺖ ﮐﻦ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺟﻤﻊ ﮐﻨﻢ !
ینی عشقه
 
به جذابترین گروه اینترنتی ملحق شوید
 
به جذابترین گروه اینترنتی ملحق شوید
 
خلاقیت
به جذابترین گروه اینترنتی ملحق شوید
به جذابترین گروه اینترنتی ملحق شوید
 
به جذابترین گروه اینترنتی ملحق شوید

حسودم…
حتی…
آرزوی داشتنت را هم…
به کسی نمی دهم…

به جذابترین گروه اینترنتی ملحق شوید

در برابرم مشت میکنی…
میپرسی: گل یا پوچ؟
در دلم میگویم: فقط دستانت…

بودنت یک جور نبودنت یک جور
تو این دنیای جور وا جور دوست دارم بدجور

به جذابترین گروه اینترنتی ملحق شوید

 

به جذابترین گروه اینترنتی ملحق شوید
بهترین لحظه، لحظه ایست که فکر کنی فراموشت کردم،
بعد اس ام اس از طرف من بیاد که توش نوشته
میمیرم برات!
 
 
به جذابترین گروه اینترنتی ملحق شوید
 
به به چه برفی اومدا نه؟؟؟
غمگین نیستم
اینارو خوندم خوشم اومد گذاشتمشون شما هم بخونید
 
 


:: برچسب‌ها: ایرونی , دهه نودی , عمو پورنک عربی , ارمین دو ای اف ام و امینم , خیارشور , خلاقیت , ایرونی جماعت , جدید ترین های اینترنت ,
:: بازدید از این مطلب : 163
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 22 مرداد 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سحر ناز

salam hame dostan omidvaram khooooob bashid

 

khoshgela id instam :nazanin249h

har kas khast man dar khu;s hc ckd ;i jlshp vh vhl ;vnedmatesham

eshghid

dosetooon daram

   
 

1. ﻭﺍﺳﻪ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﺍﻭﻣﺪﻩ :
ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ۵۰۰ ﮐﯿﻠﻮﺑﺎﯾﺖ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ ﺗﻌﻠﻖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ؛
ﺍﻭﻣﺪﻩ ﻣﯿﮕﻪ ﺑﺒﯿﻦ ﮐﺠﺎ ﻣﯿﺪﻥ، ﺑﺮﻭ ﺑﮕﯿﺮ !
.
ﯾﻌﻨﯽ ﻓﻨﺎﻭﺭﯼ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭﯼ ﺩﺍﺭﻩ ﺗﻮﯼ ﺧﻮﻧﻪ ﯼ ﻣﺎ ﻣﯿﭽﮑﻪ ﺍﺯ ﺳﻘﻒ

2. یه بارم مثل سوباسا به داداشم زُل زدم تا با ذهنم باهاش حرف بزنم بهم گفت چیه مثل بز زُل زدی ؟ فهمیدم بیشتر باید تمرین کنم :|

3. لذتی که در پوشیدن شلوارک بعد از رفتن مهمان ها هست، در انتقام نیست!

4. والدین گرامی اینقدر نگین "وقتی ما سن شما بودیم این جورخوب بودیم ، اون جورخوب بودیم"
.
مادر بزرگ ها دهن لق تر از چیزین که فکر می کنین!

5. این اختلاس فیفا همش ميشه کمتر از 500 میلیارد تومن، بابا اینقدر شلوغش کردن! این تو کشور ما آفتابه دزدی محسوب ميشه!

6. من فلج به دنيا اومدم ولى به زندگى اميد داشتم تا اينكه سرطان گرفتم و شش ماه بعد فهميدم ايدز دارم .. از وقتيكه تو آزمايش آخرم فهميدم ديابت دارم كاملا دپرس شدم ..
تا اينكه . . . . . . .
كفش تن تاك خريدم! ديگه از ايدز و سرطان خبرى نيست تازه سهميه ورود به المپيك تو رشته دوى استقامت هم گرفتم مرســــی تن تاک!

7. هرچه سرد تر باهام رفتار کرد بیشتر وابستش شدم..
.
.
کولرمونو میگم!

8. سوهان قم ساخت چین رسید... حاج چانگ چینگ و پسران (به جز چولانگ)

9. دختره 11 سالشه پست گذاشته :

سال ها با تــــــــــــــــــــــــو خاطره داشتم

ولی افسوس که زمونه از هم جدامون کرد!
.
.
فکر کنم منظورش با مای بیبی بوده....!!!

10. خیلی وقته فکرم به این مشغول شده که همه پرنده ها نر و ماده شون یه اسم داره، چرا مرغ و خروس دو تا اسم متفاوت دارن؟

11. خدا یا یا پول بده یا عقل درست و حسابی هم نده که حداقل شاد باشیم!

12. با اين وضعيتي كه قيمت گاو و گوسفند پيداكرده، تا چند وقت ديگه جلوي پاي عروس و داماد تن ماهي باز ميكنن!

13. تو پیاده رو راه میرفتم ازجلو بانک ملی ردشدم درش بازبود بادکولرش یه لحظه خورد
بهم یه کم خنک شدم فکر میکنین بعدش چی شد
مسیج اومده مبلغ ۷۲۴تومان ازحساب شما کسرگردید بابت باد کولر

14. زعفرانیه – برج پارک، ۴۳۹متر+سوئیت مهمان، ۱۱۷مترتراس سبز، باغ معلق، لابی شیشه ای، ۵ خواب مستر، ۹ پارکینگ BoX، نمای ایتالیایی، Landscape، سینما، تنیس، بولینگ، آبشار، برکه، Kone, Miele, Ebara، شیرآلات طلا، نورپردازی سواروسکی، اجتماعات، سالن Gym، برنده جایزه طراحی داخلی، استخر....
.
اونوقت ما تو خونه فقط یه اپشن داریم چراغ دستشویی رو که میزنیم هواکشم باهاش روشن میشه!

15. طریقه ی معذرت خاهی خانمها:
.
ببخشید ولی تقصیر تو بود…

16. «اومدیاا» چیست؟ معادل جمله "میری سریع این کار رو انجام میدی و برمیگردی."

17. داشتم از توی هال رد میشدم بابام از تو اتاق گفت بیا اینجا کارت دارم.
بهش گفتم No pv
.
اینجا اورژانس...
یکمی کتف راست و زانوی چپم اذیت میکنه

18. با پرایدم تو جاده موندم بی بنزین، یه ۲۰۶ که رانندش دختر بود نگه داشت
گفت چی شده بگو کمکت کنم
گفتم سوختم تمام شده میشه از ماشینت بنزین بکشم؟
گفت مگه بنزین۲۰۶ به پراید میخوره
هیچی دیگه ماشینم از شوک گیربکس آورد پایین
سر سیلندرشم سوخت
نوربالاشم یکسره شده

19. متاﺳﻔﺎﻧﻪ ﻫﺮ ﺳﯿﺐ ﺯﻣﯿﻨﯽ ﺳﺮﺥ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺗﻤﻮﻡ ﻣﯿﺸﻪ، ﻫﺮﭼﻘﺪﻡ ﮐﻪ ﯾﻮﺍﺵ ﺑﺨﻮﺭﯾﻨﺶ! ﺍﯾﻨﺎ ﺳﺨﺘﯿﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﻪ .

20. کیه؟
کیه؟؟
کیه؟؟؟
کیه؟؟؟؟؟
کیه؟؟؟؟؟؟
کیه ؟؟؟؟؟؟
.
.
.
عکس العمل اعضای خانواده وقتی من تلفن رو جواب میدم
اصن نمیذارن نفسم بالا بیاد!

21. دختره متولد ۸۲ استاتوس زده :
"از تنها بودنم راضی نیستم اما خوشحالم که با خیلی ها نیستم …”
اونوقت ما تا ۱۰سالگی برا هلیکوپتر بای بای میکردیم که چراغ بزنه واسمون

22. کم‌کم داریم وارد فاز اختلاس‌های میلیون میلیاردی میشیم که میشه یک پول نوری.

23. برنامه‌م بعد از بازنشستگی اینه که هرجا دیدم مجری صدا و سیما داره با یکی مصاحبه می‌کنه، برم تو جمعیت اطرافش و کمی هل بدم و دوربین نگاه کنم.

24. پریشب حین تماشای والیبال رفتم يه قلم و كاغذ اوردم اين جور كه محتشمى پور داره قد بازيكنا رو اعلام ميكنه معلومه بعدش ميخواد امتحان بگيره

25. از وقتی این seen اومد تو زندگی مجازی من گفتم این شبکه ها دارن دهن لق میشن هیچکی گوش نکرد. فردا به seen هم اکتفا نمی کنن و مثلا فیس بوک به طرف میگه دیدی فلانی دید و جواب نداد؟ هیچی نمیخوای بهش بگی؟ واقعا که!

26. - من قدرت خریدم خیلی اومده پایین. تورم زیاد شده همه چی گرونه.
+ اشتباه می کنی. تورم گرونی نیست. فرق دارن
- وای چقدر خوب. قدرت خریدم رفت بالا

27. ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭﺍﺗﻢ ﺗﻮﯼ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺩﺑﯿﺮﺳﺘﺎﻥ ﺍینه ﮐﻪ ﻫﺮ ﺩﺑﯿﺮﯼ ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﻭﺭﻭﺩﺵ ﺑﻪ ﮐﻼﺱ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﺗﻮ یکی ﮔﻤﺸﻮ ﺑﺮﻭ ﺑﯿﺮﻭﻥ ... :|

28. من تاهمین پارسال فک می کردم 2afm موج رادیوئه، آرمین هم مجری برنامست!

 

 


 
 
 
http://oi58.tinypic.com/2uel35j.jpg;at ank ngdg gfokn C,;k
;;چگونه اشک تمساح را دربیاوریمم
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
http://oi61.tinypic.com/axurp.jpg
 
لبخنn 


:: برچسب‌ها: عکس جدید , رام کردن تمساح , کشف شدن دلیل لبخند ژوکند ,
:: بازدید از این مطلب : 154
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 22 مرداد 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سحر ناز

 هوآوی چت.وبلاگ هوآوی چت.چت هوآوی.سایت هوآوی.جامعه مجازی هوآوی چت.سایت هوآوی چت.کاربران هوآوی چت.لیست هوآوی چت.سیستم امتیازات هوآوی چت.ورود به هوآوی چت.قالب هوآوی چت.انجمن هوآوی چت.چت روم هوآوی




:: برچسب‌ها: هوآوی چت , وبلاگ هوآوی چت , چت هوآوی , سایت هوآوی , جامعه مجازی هوآوی چت , سایت هوآوی چت , کاربران هوآوی چت , لیست هوآوی چت , سیستم امتیازات هوآوی چت , ورود به هوآوی چت , قالب هوآوی چت , انجمن هوآوی چت , چت روم هوآوی ,
:: بازدید از این مطلب : 203
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 22 مرداد 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سحر ناز

 بلوف چت.وبلاگ بلوف چت.چت بلوف.سایت بلوف.جامعه مجازی بلوف چت.سایت بلوف چت.کاربران بلوف چت.لیست بلوف چت.سیستم امتیازات بلوف چت.ورود به بلوف چت.قالب بلوف چت.انجمن بلوف چت.چت روم بلوف




:: برچسب‌ها: بلوف چت , وبلاگ بلوف چت , چت بلوف , سایت بلوف , جامعه مجازی بلوف چت , سایت بلوف چت , کاربران بلوف چت , لیست بلوف چت , سیستم امتیازات بلوف چت , ورود به بلوف چت , قالب بلوف چت , انجمن بلوف چت , چت روم بلوف ,
:: بازدید از این مطلب : 217
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 22 مرداد 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سحر ناز

 بانو چت.وبلاگ بانو چت.چت بانو.سایت بانو.جامعه مجازی بانو چت.سایت بانو چت.کاربران بانو چت.لیست بانو چت.سیستم امتیازات بانو چت.ورود به بانو چت.قالب بانو چت.انجمن بانو چت.چت روم بانو




:: برچسب‌ها: بانو چت , وبلاگ بانو چت , چت بانو , سایت بانو , جامعه مجازی بانو چت , سایت بانو چت , کاربران بانو چت , لیست بانو چت , سیستم امتیازات بانو چت , ورود به بانو چت , قالب بانو چت , انجمن بانو چت , چت روم بانو ,
:: بازدید از این مطلب : 273
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 22 مرداد 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سحر ناز

 سه بعدی چت.وبلاگ سه بعدی چت.چت سه بعدی.سایت سه بعدی.جامعه مجازی سه بعدی چت.سایت سه بعدی چت.کاربران سه بعدی چت.لیست سه بعدی چت.سیستم امتیازات سه بعدی چت.ورود به سه بعدی چت.قالب سه بعدی چت.انجمن سه بعدی چت.چت روم سه بعدی




:: برچسب‌ها: سه بعدی چت , وبلاگ سه بعدی چت , چت سه بعدی , سایت سه بعدی , جامعه مجازی سه بعدی چت , سایت سه بعدی چت , کاربران سه بعدی چت , لیست سه بعدی چت , سیستم امتیازات سه بعدی چت , ورود به سه بعدی چت , قالب سه بعدی چت , انجمن سه بعدی چت , چت روم سه بعدی ,
:: بازدید از این مطلب : 284
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 22 مرداد 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سحر ناز

 سامینا چت.وبلاگ سامینا چت.چت سامینا.سایت سامینا.جامعه مجازی سامینا چت.سایت سامینا چت.کاربران سامینا چت.لیست سامینا چت.سیستم امتیازات سامینا چت.ورود به سامینا چت.قالب سامینا چت.انجمن سامینا چت.چت روم سامینا




:: برچسب‌ها: سامینا چت , وبلاگ سامینا چت , چت سامینا , سایت سامینا , جامعه مجازی سامینا چت , سایت سامینا چت , کاربران سامینا چت , لیست سامینا چت , سیستم امتیازات سامینا چت , ورود به سامینا چت , قالب سامینا چت , انجمن سامینا چت , چت روم سامینا ,
:: بازدید از این مطلب : 351
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 22 مرداد 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سحر ناز

ﺩﺭ ﻣﺮﺩ ﻫﺎ ﺣﺴﯽ ﻫﺴﺖ ﻛﻪ ﺍﺳﻤﺸﻮ ﻣﻴﺬﺍﺭﻥ
“ﻏﻴــﺮﺕ“
ﻭ ﺑـﻪ ﻫـﻤـﻮﻥ ﺣــﺲ ﺩﺭ ﺧـــــﺎﻧـﻢ ﻫـﺎ ﻣﻴـﮕﻦ
“ﺣﺴﺎﺩﺕ“
ﺍﻣﺎ . . .
ﻣﻦ ﺑﻪ ﻫﺮﺩﻭﺷﻮﻥ ﻣﻴﮕﻢ
” ﻋﺸـــــﻖ“
ﺗـﺎ ﻋـﺎﺷـــﻖ ﻧﺒﺎﺷﯽ . . . ﻧﻪ ﻏﯿـﺮﺗﯽ ﻣﯿﺸﯽ ﻧﻪ
ﺣـﺴــﻮﺩ ❤ُ



:: بازدید از این مطلب : 110
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 6 مرداد 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سحر ناز
دلم کوچک است!کوچکتر از باغچه ی پشت پنجره!

ولی انقدر جا دارد که برای كسي که دوستش دارم

نیمکتی بگذارم برای همیشه



:: بازدید از این مطلب : 132
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 6 مرداد 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سحر ناز
⇚ "تقدیم" ₰


:: بازدید از این مطلب : 167
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 6 مرداد 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سحر ناز
در دفتــر خـاطـراتـم نـوشـتـم: عــشــق زیـبـاسـت

معـلـم دفتـر را دیـد و گـفـت: این رویـاسـت!

گفتم: مـعـلـم تـو از عــشــق چـیـزی مـیـدانـی؟

گـفـت: در عـالـم عــشــق،عــاشــق هـمیـشـه تـنـهـاسـت...



:: بازدید از این مطلب : 137
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 6 مرداد 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سحر ناز
ب سلامتیه پسری ک رفیقش بهش گفت اونور و ببین گفت من ب عشقم قول دادم چشم چرونی نکنم......گفت ن رفیق اونورو ببین اون پسره کیه با عشقت.......!!! 



:: بازدید از این مطلب : 137
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 6 مرداد 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سحر ناز

میخواﻡ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺑﮕﻢ ﺧﻴﻠﻲ ﻏﻤﮕﻴﻨﻪ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﭘﺴﺮﯼ ﮐﻪ ﯾه رﻭﺯ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﯾه رﻭﺯ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﭘﺴﺮﯼ ﮐﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﻪ ﻧﮕﺎﻩ هم به عشقش ﺧﯿﺎﻧﺖ ﻧﮑﺮﺩ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﻫﯿﭽﯽ ﮐﻢ ﻧذاﺷﺖ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻋﺸﻖ ﭘﺎﮐﺸﻮﻥ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭﻥ ﻫﻤﻪ ﺧﺎﻃﺮﻩ ها شیطنت ها ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﻫﺎ زیر بارون قرار گذاشتن ها خیس شدن ها از سرما به خود لرزیدن ها.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﮐﻪ ﺯﯾﺮﺍﺏ ﭘﺴﺮﻭ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﺯﺩ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﺣﺮﻑ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﺜﻞ ﺧﻮﺍﻫﺮﺷﻮ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﺮﺩ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ بی خبر ﺧﻄﺶ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺷﺪ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭن ﻗﺴﻤﻬﺎ ﺍﻭﻥ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﺩﺍﺩﻩ ﻧﺸﺪ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﭘﺴﺮﯼ ﮐﻪ ﻫﺮﭼﯽ ﻗﺴﻢ ﺧﻮﺭﺩ ﺍﺛﺮﯼ ﻧﺪﺍﺷﺖ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﺎ ﭼﺸﻢ ﺧﯿﺲ ﺑﻪ ﭘﺴﺮ ﮔﻔﺖ ازﺕ ﺑﺪﻡ ﻣﯿﺎﺩ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﭘﺴﺮﯼ ﮐﻪ ﺭﻓﺖ ﺧﺪﻣﺖ ﺗﺎ ﺯﻭﺩ ﺑﺮگردﻩ و دلشو بدست بیاره و بره ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ 21 ماه پست دادنا و لحظه شماری ها و دور بودن ها.. سلامتی ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﭘﺴﺮ ﺩﻋﻮﺕ ﺷﺪ ﺑﻪ ﺟﺸﻦ ﻋﻘﺪ ﻋﺸﻘﺶ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭﻥ ﺷﺐ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭﻥ ﺩﻭﺳﺘﺎیی ﮐﻪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺣﺎﻝ ﭘﺴﺮ ﺑﻐﺾ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺍﻣﺎ ﭘﺴﺮ ﺧﻨﺪﯾﺪ ﺗﺎ ﺟﺸﻦ ﺧﺮﺍﺏ ﻧﺸﻪ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭﻥ ﺧﻨﺪﻩ ﯼ ﺯﻭﺭﯼ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻋﺮﻭﺳﯽ که ماه ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻋﺎﻗﺪﯼ ﮐﻪ ﺍﻭﻣﺪ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭن ﺷﻨﺎﺳﻨﺎﻣﻪ ﻫﺎ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺑﻐﺾ ﭘﺴﺮ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺑﺎﺭ ﺍﻭﻝ..ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺑﺎﺭ ﺩﻭﻡ... ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺑﺎﺭ ﺁﺧﺮ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﭘﻼﮎ ﺯﻧﺠﯿﺮﯼ ﮐﻪ ﭘﺴﺮ ﻭﺍﺳﻪ ﺯﯾﺮ ﻟﻔﻈﯽ ﺭﻭﺯ ﻋﻘﺪﺵ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺗﻮ ﺟﯿبش ﻣﻮﻧﺪ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺯﯾﺮ ﻟﻔﻈﯽ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺩﺍﺩ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﭘﺴﺮﯼ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﻣﯿﺪ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻋﺸﻘﺶ ﻣﯿﺮﺳﻪ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻫﺎ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ««بله»».. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺑﻐﺾ ﭘﺴﺮ..ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭﻥ ﺣﻠﻘﻪ که ﺟﺎﯾﮕﺰﯾﻦ ﺣﻠﻘﻪ ﭘﺴﺮ ﺷﺪ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻋﺮﻭﺱ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺳﺴﺘﯽ ﺯﺍﻧﻮ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﭼﺸﻢ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﭘﺎﮐﺖ ﺳﯿﮕﺎﺭ و نخهایی که با نخ قبلی روشن شد.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺑﻐﺾ ﭘﺴﺮ ﮐﻪ توی آیینه ﺷﮑﺴﺖ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻓﺮﺩﺍﺵ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻣﻬﻤﻮﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﮔﺮﻓﺖ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺩﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻥ..ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺷﺐ ﻭ ﺭﻭﺯﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺳﺨﺖ ﮔﺬﺷﺖ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﮔﻔﺖ ﺍﻭﻥ ﺣﺮﻓﻮ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﮔﻔﺖ ﺍﺯ ﺭﻭ ﺣﺴﺎﺩﺕ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ با تموم وجود ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺗﯿﻐﯽ ﮐﻪ ﺗﯿﺰ ﺑﻮﺩ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺭﮒ ﺩﺳﺖ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﮐﺸﯽ ﮐﺮﺩ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﭘﺴﺮ ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺩﻥ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﺗﻮ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭن 5.6 ﺩﻗﯿﻘﻪ ﯼ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎ ﺩﺧﺘﺮ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ اون ﭼﺸﻤﻬﺎﯼ نیمه باز ﺧﯿﺲ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺷﺮﻡ ﺩﺧﺘﺮ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺻﺒﺮ ﭘﺴﺮ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻗﺴﻤﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﭘﺴﺮ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻨﻪ که ﺯﻧﺪﮔﯿﺶ ﺧﺮﺍﺏ ﻧﺸﻪ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻗﺴﻢ ﺟﻮﻥ ﭘﺴﺮ.. ﺳﻼﻣﺖ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﺮﺩﻥ ﺩﺧﺘﺮ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻟﺤﻈﻪ ی ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ..سلامتی یه عمر تنهایی..، سلامتی خنده های کودکی که توی راه بود... سلامتی دختری که مادر شد.. سلامتی پسری که حسرت پدر بودن تا ابد به دلش موند.. سلامتی هق هق هایی که داستان ﺷﺪ ﺗﺎ ﺩﻟﯽ آرﻭﻡ ﺷﻪ.... ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻣﺸﺐ.. سلامتی همه ی عاشقایی که هرگز به عشقشون نرسیدن و از دور نگران یکی یه دونه شون بودن و با بغض با سکوتشون گفتن آهای غریبه این که دستش توی دستای توءه همه ی دنیای منه خیلی مراقبش باش...

 


:: بازدید از این مطلب : 154
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 6 مرداد 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سحر ناز
یادِته گُفتی
میکُشمت اَگه بِری...
یادِته گفتی
فَقَطُ فَقَط مالِ خودَمـی
یادِته می گُفتی
دیوونه یِ خَنده هامی
یادته بُغض می کردم
وقتی دیر می کردی،
می گُفتی اِی جان
چه خوشگل میشی اینطوری
از این به بعد همش دیر میام
یادِته اون هَمـــــــــــــــه خاطِره رو؟؟؟
یادِته دوسِت دارَم هایی که
دَمِ گوشم می گفتی؟؟؟؟
اَاَاَاَاَاَاَاَاَاَاَاَاَاَه ....
معلومه ک یادِت نیس
اما من اینارو یادمه
و هر روزُ هر روز آه میکشم
تنها بودن قدرت می خواهد ،
و این قدرت را کسی به من داد ،
که روزی می گفت تنهایت نمی گذارم....



:: بازدید از این مطلب : 152
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 6 مرداد 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سحر ناز
.ﺧُـــــــــــــــــــــــــــﺪﺍیـــــا...

ﺳـــــــــــــــﺎﺩِﻩ مــــــــــی تَــــــــﻮﺍﻥ ﻣُـــــــــﺤــــﺎﮐِــــــﻤــــــﻪ ﺍﺕ ﮐَـــــــــﺮﺩ...!!!!

ﺑــــﺎ ﻫَــــــﻤــــﯿـــﻦ ﯾِــــــــﮏ ﺟُـــــﻤــــﻠــــﻪ...

ﺍَﮔَـــــــــﺮ ﺯﻣــــــــﯿــــﻨَـــﺖ ﺟـــــــــــــﺎﯼ ﺧــــــــﻮﺑـــــﯽ ﺑــــﻮﺩ؛

ﺧــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــﻮﺩﺕ ﺑــﻪ ﺁﺳــــــــــــــــﻤـــــــــــــﺎﻥ نِــمـــــــی رَِﻓـــــــــﺘـــــــﯽ...!



:: بازدید از این مطلب : 169
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 6 مرداد 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سحر ناز
آن چه موجودی بود که می توانست از دیوارهای سنگی بگذرد…از کومه های علف خشک به ارتفاع ۶۰۰ متر بپرد، ویا از رودخانه ای به پهنای دو مایل عبور کند؟!آن موجود پرنده بود؟! درنده بود؟!….یا اینکه خود شیطان بود؟تا به امروز کسی نمی داند،ولی آن موجودی که آن کار های انجام نشدنی را انجام داد ، یک قرن پیش آثار پایش را در شهر های استان دیوان شایر واقع در جنوب انگلستان به جای گذاشت.در شب پنجشنبه فوریه سال ۱۸۸۵ کمی قبل از ساعت ۸ شب بود که برف در منطقه دیوان شایر شروع به باریدن نمود.در ساعت ۶ روز بعد هنری پیلک که صاحب مغازه ی در شهرک تاپشام بود،از خانه اش بیرون آمد و قدری مکث کرد تا منظره پر برف اطراف را نظلره کند…در این موقع بود که یک رشته پا را در حیاط محصور خود مشاهده کرد.هر جای پا به شکل U بود، درست مثل اینکه نعل اسب یا خر آنرا ایجاد کرده باشد.هنری پیلک اخم کرد.

جای پاها یا جای سم ها همه در یک خط بودند و یکی جلو تر از دیگری قرار داشت.هیچ انسان یا حیوانی نمی توانست آنگونه راه برود، مثل این بود که روی یک طناب راه رفته باشند. آقای پیلک آدم کنجکاوی نبود، پس شانه هایش را بالا انداخت و به مغازه ی نانوایی اش رفت و کارهای روزمره اش را شروع کرد… ولی یک ساعت بعد تمام شهر به جنب وجوش افتاده بود!سایر اهالی تاپشام هم رد پاها را کشف کرده بودند و مشتاقانه در تلاش بودند که صاحب آن ردپا هاست، پیدا کنند.در آغاز این امر جنبه ی تفریحی داشت، ولی هرچه جستجو طولانی تر می شد، احساس ناراحتی جویندگان هم شدت می یافت. آنها فکر می کردند که آن موجودی که طی شب گذشته از شهر آنها بازدید کرده است، می بایست از نیرو های مافوق طبیعی برخوردار بوده باشد. در برخی نقاط ردپاها از بالای دیوارهای سه و نیم متری باغها نیز می گذشت…ردپاها تا پای دیوار کشیده شده بود و از سوی دیگر آن ادامه می یافت…انگار که دیواری در مقابلش وجود نداشته باشد!آیا آن موجود از روی دیوار پریده بود؟ امکان نداشت! چون عمق ردپا ها در برف اصلا تغییر نمی کرد. اندازه ی آنها هم ثابت بود: یازده سانتی متر طول و هفت سانتی متر عرض داشت و بلا استثنا بیست سانتی متر همه از یکدیگر فاصله داشتند… بعلاوه ردپا ها از تک تک خانه های شهر عبور کرده بود. آیا آن موجود ناشناخته مشغول علامتگذاری بود؟!

این معما فقط منحصر به تاپشام نبود و همان ردپا ها در شهرک توتنز در جنوب استان هم دیده شده و مایه تعجب ساکنان شهر شده بود.فاصله بین تاپشام تا توتنز حدود ۹۶ مایل به خط مستقیم است. طوفان برف نیمه شب متوقف شده بود و شش ساعت پس از آن هنری پیلک ردپا ها را کشف کرده بود. در طی آن شش ساعت چه موجودی می توانست در مسیر زیگزاک، خود را به نقاطی که نود و شش مایل از هم دور بودند برساند؟!
ردپاها در قبرستان ها، دربالای واگن های قطار، در روی سقف ها،در ساحل دریا،در جنگل ها، بازارها و در بالا کومه های علف خشک به ارتفاع ششصد متر نیز دیده می شد که در کنار رودخانه اکس به پهنای دو مایل امتداد پیدا می کرد و از نقطه ی مقابل پان می گذشت.در همه جا ردپاهای نعل اسب شکل یکسان بودند…در هیچ جایی اثری که حاکی ازاستراحت موجود باشد، به چشم نمی خورد. دیری نگذشت که کنجکاوی و تفریح جای خود را به ترس و اضطراب داد و خرافات وگفته های عجیبی در بین مردم شایع شد.وقتی برف ها ذوب شدند، جای پاها به یک نعل شکافته شباهت پیدا کردند… غیر قابل باور بود مگر آن موجود چند تن وزن داشته است؟! …. چه کسی بجز شیطان می توانست این ردپا ها را از خود بجا بگذارد؟ زن ها و بچه ها خود را در خانه ها مخفی می کردند و در و پنجره ها را چفت می زدند. مردان سگ های خود را برداشته و مسلح به اسلحه ی گرم و چماق و چنگک عبوسانه به جستجو در بیرون شهر ادامه می دادند.البته در ظاهر کسی نمی دانست که در صورت به دام انداختن شیطان باید چگونه او را دستگیر کند؟… ولی این رویداد هرگز رخ نداد.


آن موجود هرچه که بود،بدون اینکه دیده شود، از آن منطقه دور شد ودیگر هرگز بازنگشت.در روز های بعد برف زیادی بارید،ولی دیگر آن ردپا ها ظاهر نشدند… اما برای هفته ها پس از آن شب مردان با خود سلاح حمل می کردند و از کوره راهها اجتناب می ورزیدند.روزنامه لاندن تایمز و سایر جراید مقالات متعددی پیرامون رد پاها ی عجیب منتشر ساختند.ادعا می شد که آن ردپا ها توسط موش های عظیم الجثه ، خرگوش های بزرگ،پرندگان، وزغ ها و حتی کانگروها ایجاد شده باشد.

ولی هیچ یک از این تفاسیر با حقایق منطبق نبود… هزاران جای پا در یک مسیر مستقیم و به اندازه های دقیق که در سکوت مطلق و به طور خستگی ناپذیری- با سرعتی ثابت – از هر مانعی می گذشتند.مردان و زنانی که شاهد این ماجرا بودند دیگر در میان ما نیستند… ولی هنوز سوالات بی پاسخ فراوانی وجود دارد. آن موجود شبانه از کجا می آمد و به کجا می رفت؟ و اینکه چه زمانی دوباره باز خواهد گشت؟

 



:: بازدید از این مطلب : 169
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 6 مرداد 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سحر ناز
کشتی کارول ای کشتی کاملا متروکه بود. باز هم یک کشتی ارواح دیگر خود را به ساحل رسانده بود. آیا این کشتی آنقدر به مثلث برمودا نزدیک بود که نیروهای اسرارآمیز آن منطقه خدمه را ناپدید کرده باشند؟ یا شاید روسیه به دلایلی کشتیهای آمریکایی را به تسخیر خود درمی آورد؟ به واقع در آن روز کذایی چه اتفاقی برای کشتی کارول ای و یازده نفر خدمه کشتی رفته بود. کشتی تبدیل به یک کشتی ارواح شده بود که روی امواج سواحل کارولینای شمالی به این سو و آن سو میرفت.

ناپدید شدن 9 کشتی

کارول ای دیرینگ در ماه سپتامبر به شهر ریودوژانیرو رفت و در کنار آن لنگر انداخت و بار خود را تخلیه کرد. «ورمل» در ریودوژانیرو به یکی از دوستانش گفته بود که دستیارش قابل اعتماد نیست. روز دوم دسامبر 1920 کشتی به پورتلند رفت. وقتی کشتی در بندر «باربادوس» پهلو گرفت، مشکلی در آن به وجود آمد. مک للان به جرم مصرف مشروبات الکلی به زندان افتاد. هر چند ورمل او را آزاد کرد ولی مک للان او را تهدید و گفت؛ که تلافی خواهد کرد. روز نهم ژانویه کشتی، بندر را ترک کرد تا به نور فولک بازگردد. روز 29 ژانویه مسئول فانوس دریایی کارولینای شمالی آن را در نزدیکی ساحل دید. او گفت صدایی از کشتی به گوش می رسید. مردی نوک عرشه ایستاده بود و حرکاتش مثل کارکنان کشتی نبود. او موهایی سرخ رنگ داشت و می گفت لنگر کشتی گم شده است و آنها دارند با کمک باد به «کیپ فیر» میروند. سپس از مسئول فانوس دریایی خواست به شرکت دیرینگ خبر بدهد. کشتی کارول ای دیرینگ مدتی در سواحل کم عمق «کیپ هاتراس» سرگردان بود. اثری از کارکنان، ابزار و وسایل راهیابی و کنترل کشتی، ساعت کشتی، دکل آن و وسایل شخصی خدمه در آن دیده نمی شد. کسی نتوانست کشتی را نجات دهد و کشتی به قعر آبهای منطقه فرو رفت. بعدها معلوم شد بیش از نه کشتی دیگر در همان زمان گرفتار همان اتفاق عجیب شده اند. این کشتیها با خدمه شان ناپدید شده بودند. مدتی بعد یک نامه درون بطری در بسته ای به ساحل رسید. در نامه نوشته شده بود یک نفر با قایق موتوری آمده و سوار کشتی شده است. آیا افرادی به کشتی حمله کرده و خدمه را دست بسته از آن خارج کرده اند؟ آیا هیچکس موفق به فرار نشد؟ آیا این نامه معتبر است؟ پس چرا نویسنده نام خود را پای آن ننوشته و آن را امضا نکرده است.

فرضیات ارائه شده

طی انجام بررسیهایی پیرامون علت ناپدید شدن خدمه این کشتی، فرضیات مختلفی برای آن ارائه شد که مهمترین آنها عبارتند از:
دزدان دریایی: کاپیتان پارکر عضو هیات کشتی رانی ایالات متحده مطمئن بود کار دزدان دریایی است. او میگفت دزدان دریایی هنوز هم وجود دارند و حتما گروهی از آنان مسئول این ناپدید شدنها هستند. ولی هیچ مدرک واقعی برای اثبات این فرضیه در دست نبود.
حمله روسها: پس از حمله ماموران اف بی آی به مقر حزب کارگر روسیه در شهر نیویورک، اوراقی کشف شد که در آن از اعضای حزب خواسته شده بود کشتیهای آمریکایی را تسخیر کرده و به روسیه برسانند. همین کشف باعث شد که گروهی حادثه کشتی کارول ای را کار روسها بدانند.
قاچاقچیان: فرضیه دیگر آن است که گروهی از قاچاقچیان موادمخدر که در منطقه باهاماس فعالیت میکردند کشتی را ربوده اند تا از آن به عنوان وسیله حمل محموله خود استفاده کنند. این کشتی آنقدر بزرگ بود که آنها میتوانستند یک محموله یک میلیون دلاری را با آن منتقل کنند. این فرضیه قابل قبول به نظر میرسد ولی برای آن هم مدرکی وجود ندارد.


شورش: کشمکشهای میان ورمل و خدمهاش و حرف و حدیثهای مربوط به آن، باعث شده که برخی این فرضیه را مطرح کنند که کارکنان کشتی شورش کردهاند. مسئول فانوس دریایی مطمئن است که مرد درون کشتی کاپیتان نبود. حتی او از افسران کشتی هم نبوده است. پس شاید نارضایتی از کاپیتان باعث بروز شورش میان کارکنان شده باشد که این موضوع هم ثابت نشده است.
مسائل ماوراءالطبیعه: شاید شایعترین علت که برای این اتفاق در آن دوران و دهه های پس از آن ذکر می شد همین موضوع بود. نویسندگان بیشماری این اتفاق را به مسائل ماوراءالطبیعه مربوط دانستند. کتابهای زیادی در این باره نوشته و فیلمهای بسیاری پیرامون «اسرار دریاها» ساخته شدند.


نتیجه گیریها

سرانجام، تحقیقات و بررسیهای زیاد به پایان رسیدند و داستان کشتی «کارول ای دیرینگ» همچون داستانهای دیگر به افسانهها پیوست. تحقیقات، رسما از اواخر سال 1922 کنار گذاشته شد. هیچ توضیح قانعکنندهای برای ناپدید شدن خدمه کشتی «کارول ای دیرینگ» ارائه نشد.
هر چند که فرضیه شورش از تمام فرضیات قویتر به نظر میرسد ولی در سالهای بعد نیز هیچ اثری از بازماندگان یا آثار کشمکش در کشتی یافت نشد، آیا «کارول ای دیرینگ» هم یکی از قربانیان مثلث برمودا بود؟ به راستی چه رازی در میان امواج بلند اقیانوس شکل گرفت و «کارول ای دیرینگ» را تبدیل به یک کشتی ارواح کرد؟!
– دیرینگ» بدون خدمه و بیهیچ وسیله شخصی به جا مانده از خدمه مفقود شده و بدون هیچ یک از ابزار ثبت و کنترل کشتی، شناور بر روی آب پیدا شد. برخی این موضوع را از آن جهت اسرارآمیز میدانند که همین اتفاق برای کشتی دیگری به نام «مری سلست» حدود پنجاه سال قبل از آن هم افتاد. در آن کشتی هم به نظر میرسید کسی قبل از این اتفاق عجیب درحال چیدن میز غذا بوده است.


چه اتفاقی برای دیرینگ افتاد؟

دیرینگ ذغال حمل میکرد. کاپیتان کشتی و پسرش «ویلیام و اسای.حریت» در سال 1920 و قبل از ترک بندر نورفولک در ویرجینیا خدمه خود را استخدام کرده و به راه افتاده بودند. کمی پس از شروع سفر کاپیتان بیمار شد. کشتی در بندر «لوس» در «دراور» پهلو گرفت و کاپیتان و پسرش که ناخدای دوم کشتی هم بود از آن پیاده شدند و کشتی را به خدمه کار کشته آن سپردند. کارکنان کشتی یک کاپیتان تازه به نام «ویلیس ورمل» که مردی 66 ساله بود را انتخاب کردند و او هم «چارلز بی.مک للان» را دستیار خود کرد.– دیرینگ را مربوط به این موضوع بدانند ولی واقعیت آن است که هنوز مدرکی نیست که اعضای این حزب به این دستور، عمل کرده باشند.

 



:: بازدید از این مطلب : 153
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 6 مرداد 1394 | نظرات ()

x
با سلام آدرس چت روم عوض شده است برای ورود اینجا کلیک کنید !

اول چت

با تشکر مدیریت چت روم